مبانی هنرهای تجسمی رنگ (بخش سوم) هارمونی و کنتراست رنگ
هماهنگی رنگها (هارمونی)
معمولاً اعتقاد عمومی بر این است که رنگهایی که با یکدیگر دارای کنتراست نیستند، رنگهای هماهنگی هستند. آن رنگها عبارتند از:
الف) رنگهای یک خانواده رنگی که با یکدیگر دارای خصوصیات رنگی مشترکی هستند. مثل گامهای مختلف رنگ قرمز که با سفید و یا با سیاه و یا با مکمل خود مخلوط شدهاند.
ب) رنگهایی که به طور کلی از نظر سرد بودن یا گرم بودن مشابه هم هستند.
ج) رنگهایی که از نظر تیرگی روشنی دارای ارزشهای مشابهی هستند.
د) گاهی نیز علاقه شخصی افراد به بعضی از رنگها دلیل هماهنگ بودن یا هماهنگ نبودن رنگهای یک ترکیب محسوب میشوند.
این همه اگر چه عقاید عمومی در خصوص هماهنگ بودن رنگها را نشان میدهد، اما واقعیت این است که ایجاد هماهنگی به معنای ایجاد تعادل بصری و رابطه متناسب میان رنگهای یک ترکیب است، به طوری که برای چشم از نظر بصری خوشایند و خوشنود کننده باشد.
مکملها Complementary:
رنگهایی که مقابل یکدیگر در دایره رنگ قرار دارند به عنوان رنگهای مکمل شناخته میشوند. (مثال: سبز و قرمز). کنتراست بالایی که در رنگهای مکمل وجود دارد انرژی و تحرک زیادی را القا میکند. به ویژه زمانی که رنگها را خالص به کار ببریم. اما باید به یاد داشت که این حالت باعث اذیت بیننده نشود. رنگهای مکمل به هیچ وجه مناسب متن نیستند.
رنگهای متشابه Analogous:
رنگهای متشابه، رنگهایی هستند که در دایره رنگ در کنار هم قرار دارند. این رنگها معمولا با یکدیگر خیلی خوب جور میشوند و صحنه و طرحهای زیبایی را به جا میگذارند. این رنگها در طبیعت به راحتی پیدا میشوند و هارمونیای که به وجود میآورند بسیار دل نواز است. به یاد داشته باشید که به هنگام استفاده از این نوع رنگها، کنتراست و تضاد کافی را داشته باشید. یک رنگ را به عنوان رنگ اصلی انتخاب کنید، رنگ دوم رنگ حمایت کننده و رنگ سوم (ترکیب شده با سیاه، سفید یا خاکستری) به عنوان مقوی آن.
سه گانهها (ثلاثی) یا Triadic:
این رنگها در دایره رنگ در سه نقطه مساوی قرار گرفتهاند(سه گوشه مثلث متساوی الاضلاع). هارمونی در رنگهای سه گانه کاملا پر تحرک هستند، حتی اگر آن ها بسیار کم رنگ و یا ترکیب شده با خاکستری به کار برده شوند. برای داشتن یک هارمونی سه گانه موفق باید توازن را دقیقا رعایت کرد؛ یک رنگ را رنگ اصلی و دو رنگ دیگر را پایه آن قرار دهید.
مکمل های متساوی الساقین Split-Complementary:
این مثلث از رنگها شاخهای از رنگ های مکمل هستند. علاوه بر رنگ اصلی دو رنگ هم جوار رنگ مکمل آن را انتخاب میکنیم تا الگوی متساوی الساقین را داشته باشیم. این روش از ایجاد هارمونی بسیار مفید برای افراد مبتدی است، چرا که مشکل میتوان ترکیببندی از آن ساخت.
مستطیل Rectangle یا tetradic:
رنگهای مستصیلی چهار رنگ هستند که دو به دو با هم مکملاند. این الگوی قوی امکان ایجاد تنوع بسیار زیادی را به وجود میآورد. برای گرفتن نتیجه بهتر یکی از رنگ ها را رنگ اصلی قرار بدهید، همچنین باید توازن را بین رنگ های گرم و سرد رعایت کنید.
مربع Square:
الگوی مربع شبیه به الگوی مستطیل است، اما هر چهار رنگ در آن در چهار نقطه از دایره به فاصله مساوی از یکدیگر قرار گرفتهاند. در این وضعیت نیز اگر یک رنگ را اصلی قرار دهید و توازن رنگ های گرم و سرد را رعایت کنید نتیجه خوبی از آن میگیرید.
هنرمندان با استفاده از تجربه و شناخت رنگها سعی میکنند تعادل بصری و هماهنگی میان رنگ های آثار خود ایجاد کنند. رنگهای که اختلاط آن ها با یکدیگر نتیجهای مشابه مخلوط کردن سه رنگ اصلی با هم دارد، یعنی ایجاد خاکستری میکنند، میتوانند ارتباط متعادلی از نظر بصری با هم داشته باشند. این رنگ ها را روی چرخه ی دوازده رنگی به چهار صورت میتوان نشان داد :
- سه رنگی که در سه رأس یک مثلث متساوی الاضلاع روی چرخه رنگ قرار میگیرند مثل قرمز، زرد و آبی و هر سه رنگ دیگری که چنین مثلثی را به روی چرخه بسازد.
- سه رنگی که در سه گوشه یک مثلث متساویالساقین روی چرخه رنگ قرار بگیرند به عبارت دیگر یک رنگ و دو رنگی که در دو طرف مکمل آن رنگ قرار گرفته اند، مثل رنگهایی که سه گوشه زرد، قرمز بنفش و بنفش آبی را میسازند و هر سه رنگ دیگری که روی چرخه رنگ مثلث مشابهی را تشکیل دهند.
- چهار رنگی که چهارگوشه یک مربع را روی چرخه رنگ تشکیل میدهند. مثل رنگهایی که چهارگوشه زرد، قرمز نارنجی، بنفش و سبزآبی را روی چرخه نشان میدهند. و هر چهار رنگ دیگری که مربع مشابه ایجاد کنند.
- چهار رنگی که چهارگوشه یک مستطیل را روی چرخه رنگ تشکیل میدهند مثل زرد نارنجی، سبز زرد، قرمز بنفش و بنفش آبی و هر چهار رنگ دیگری که مستطیل مشابهی را روی چرخه رنگ ایجاد کند.
رنگ های پیشاینده و پسرونده:
بر اساس یک سنت قدیم در نقاشی، رنگها اگر در یک سطح واقع باشند و از یک فاصله دیده شوند، چنین به نظر میرسد که رنگ گرم جلو میآید و رنگ سرد به عقب میرود.
در توجیه جلوههای پیشایندگی و پسروندگی گفته میشود که رنگهای متفاوت در فاصلههای مختلف قادرند چشم را متوجه خود کنند.تجربه نشان داده است که جلوهها بیشتر به روشنی رنگ مربوطاند تا فام آن.
مصداق کاربرد رنگهای پیشاینده و پسرونده در منظر نگاری طبیعت گرا باشد. در این گونه نقاشی غالبا سه منطقه رنگی قابل تشخیص است: قهوه ای در پیشزمینه، زرد تا سبز در میان زمینه و آبیها در پس زمینه.
تراکم هوا باعث میشود که اشیا هر چه از چشم ما دورتر باشند آبیتر، روشن تر و محو تر به نظر میآیند. به همین سبب نقاشان طبیعتگرا برای نشان دادن تاثیر جو بر روی اشیا از رنگهای سرد و روشن استفاده میکنند. با این روش نوعی عمق تصویری به وجود می آید.
وزن: بسیاری از رنگشناسان و نقشان بر اساس تجربه خود به این نتیجه رسیدهاند که میتوان رنگ های تیره را (سنگین) و رنگهای روشن را (سبک) دانست.
اندازه: این عقیده که چیزهای روشن، درشتتر و بزرگتر از چیزهای تیره به نظر میآیند، از پشتوانه تجربی بر خورداراست. اما اینکه برخی فامها به بیرون مرز خود گسترش مییابند و برخی دیگر به درون میگرایند، چندان مورد تایید قرار نگرفته است.
با وجود این بعضی از نقاشان، تغییر اندازهها را به طور شهودی تصدیق میکنند. مثلا” واسیلی کاندینیسکی(V,Kandinisky) معتقد بود که یک دایره زرد (حرکتی گسترش یابنده به خارج از مرکزی دارد که خود به نگارنده نزدیک میشود) حال آنکه یک دایره آبی به سوی مرکزش حرکت میکند.
شکل و رنگ:
سه شکل اصلی که پایه و اساس سایر شکلها را ایجاد میکنند عبارتند از : مربع، مثلث و دایره
– مربع به عنوان نماد ماده محسوب می شود که دارای وزن و استحکام است. در نماد شناسی رنگ، شکل مربع با رنگ قرمز که آن نیز نمادی از مادیت، صراحت و سنگینی است مطابقت میکند.
– مثلث حالتی تهاجمی، برنده و صریح دارد. مثلث نمادی از تفکر و روشنایی است و به سرعت دگرگون میشود. رنگی که از نظر نمادشناسی با خصوصیات مثلث متناسب است و شخصیت آن را به کمال نشان میدهد، رنگ زرد است.
– دایره نمایشگر حرکتی نامتناهی و جاودانه است و احساسی از آرامش ایجاد می کند. این شکل نشانه ای است از گنبد مینایی آسمان و نمادی است از روان و جنبه های روحانی که عمق تفکر و پایداری را نشان می دهد. از میان رنگ ها آبی روشن با ویژگی های معنوی دایره متناسب است.
کنتراست رنگ
وقتی از کنتراست رنگها صحبت میشود. منظور وجود روابط و تأثیراتی است که از هم تمایز میان رنگها و هم تأثیرات متقابل میان آنها را از نظر بصری مورد بررسی و مقایسه قرار میدهد. به این ترتیب وجود کنتراست میان رنگ ها صرفاً به معنای تضاد میان آنها نیست. بلکه بررسی روابط و مقایسه میان آنهاست. مشهورترین نظریه در خصوص کنتراست رنگ مربوط به وجود هفت کنتراست رنگ است که در زیر به شرح هر یک از آنها میپردازیم.
انواع کنتراست:
کنتراست ته رنگ
کنتراست تیرگی – روشنی رنگ
کنتراست رنگ های سرد و گرم
کنتراست رنگ های مکمل
کنتراست هم زمانی رنگ ها
کنتراست کیفیت رنگ
کنتراست کمیت یا وسعت سطوح رنگ ها
۱- کنتراست ته رنگ
کنتراست تهرنگ از سادهترین کنتراست های هفتگانه رنگ است. برای رسیدن به این نوع کنتراست کافیست که از رنگهای خالص استفاده کنیم. رنگهای خالص فقط سه رنگ اصلی نیست بلکه همه رنگهای چرخه رنگ را تا وقتی با سیاه و سفید وخاکستری یا رنگ مکملشان مخلوط نکردهایم به عنوان رنگهای خالص میتوان استفاده کرد. این رنگ ها وقتی در کنار یکدیگر دریک ترکیب قرار میگیرند چون به واسطه تفاوت رنگشان از یکدیگر متمایز هستند میتوان کنتراست ته رنگ بوجود بیاورید.
نکته: هر چه رنگها ازسه رنگ اصلی فاصله بیشتری پیدا کنند قدرت آنها برای ایجاد کنتراست ته رنگ کمتر میشود.
در رنگ اصلی، آبی، زرد و قرمز که هیچ وجه مشترکی از جهت رنگ با یکدیگر ندارند، شدیدترین کنتراست ته رنگ وجود دارد.
در رنگهای درجه دوم: یعنی سبز نارنجی وبنفش که رنگهای ترکیبی هستند، کنتراست ته رنگ به مراتب کمتر است.
در رنگهای درجه سه: از شدت کنتراست ته رنگ بیشتر کاسته میشود چون بیشتر از رنگهای اصلی فاصله میگیرد.
رنگهایی که در چرخه رنگ در مجاور یکدیگر قرار گرفتهاند، کنتراست ته رنگ ضیعفتری به وجود میآورند.
کاربرد موفقیت آمیز کنتراست ته رنگ بستگی به شناخت تواناییها و قدرت بصری رنگ ها و چگونگی استفاده از آنها در یک ترکیب را دارد. وقتی رنگها با سیاه و سفید مخلوط شوند از میان کنتراست ته رنگ آن ها کاسته میشود.
۲. کنتراست تیرگی – روشنی رنگ:
تاثیراتی که کنتراست تیرگی – روشنی رنگ روی روابط میان رنگها و روی مخاطبین یک اثر هنری میگذارد ، پس از کنتراست ته رنگ از اهمیتی ویژه بر خوردار است. بخش قابل توجیهی از موفقیت آثار هنرمندان نقاش در طول تاریخ هنر در ارتباط چگونگی استفاده از کنتراست تیرگی – روشنی است.
شاید اهمیت و گستردگی توجه به این نوع کنتراست به این دلیل است که تیرگی و روشنی نقش بسیار عمیقی در زندگی انسان، دیدن اشیا و رنگ آنها دارد. همان گونه که قبلاً نیز اشاره شد تیرگی و روشنی یکی از وجوه متمایز کننده رنگ ها و شکل ها از یکدیگر است. همچنان که درک بصری از برجستگی و فرورفتگی و دوری و نزدیکی اشیا نیز با توجه به میزان تیرگی و روشنی آنها مسیر میشود.
چنان چه تصور شود که رنگها میان دو قطب تیره و روشن قرار گرفتهاند و هر رنگی از تیرگی مخصوص بر خوردار است، آن گاه اهمیت تیرگی و روشنی رنگها را از نظر بصری بیشتر در خواهیم یافت . میزان تیرگی هر رنگ را میتوان به طور مناسب با یک درجه از خاکستری بیفام (خاکستری خاصل از ترکیب سیاه و سفید) نشان داد.
به طور کلی رنگها را میتوان با سیاه، تیره تر و با سفید، روشنتر کرد. به هر میزان که رنگها را با سفید یا سیاه مخلوط کنیم. در مقابل درجات از ارزش رنگی(والوار) یا درجات تیرگی- روشنی یک رنگ ایجاد میشود که به راحتی قابل مقایسه با رنگ مایههای(تنالیتههای) مختلف خاکستری خواهد بود.
درجات مختلف خاکستریهای رنگی میتوانند در کنار یکدیگر کنتراست تیرگی-روشنی رنگ را بوجود بیاورند.
آن چه مسلم است تشخیص درجه تیرگی تنالیتههای مختلف رنگ ها که با سیاه و سفید مخلوط شده باشند بسیار مشکلتر است. رسیدن به آن درجه از تشخیص به انجام تمرینهای متعددی نیاز دارد تا چشم حساسیت لازم برای درک تمایز میان تیرگی رنگها تطبیق آن با تنالیتههای خاکستری پیدا کند.
علاوه بر این ارزشهای تیره-روشن رنگ ها معمولاً بستگی به شدت نوع نوری دارد که بر آن تابیده میشود. وقتی از شدت نور کاسته شود، رنگهای گرم مثل قرمز، نارنجی و زرد، تیره و خاموش به نظر میرسند و بالعکس رنگهای سرد مثل سبز و آبی روشنتر دیده میشوند. از طرف دیگر نور مصنوعی چراغهای تنگستن که روشنایی گرمی دارند باعث جلوه بیشتررنگهای گرم مثل قرمز، نارنجی و زرد میشود، در حالی که رنگهای سرد تیره تر و خاموش دیده میشوند.
در زیر نور چراغهای فلورسنت این وضعیت معکوس میشود، رنگ های سرد، روشن تر و رنگهای گرم تیره تر دیده میشوند. به همین دلیل نور روز بهترین وضعیت روشنایی برای دیدن رنگها به طور طبیعی و تشخیص درجات آنهاست.
در هر حال تیرگی و روشنی رنگها و چگونگی استفاده از آنها در یک اثر تجسمی میتواند به هنرمند کمک کند تا بنا بر ضرورت از قدرت تاثیرگذاری رنگها بهره ببرد. در آثار نقاشی بخشی از پلانبندی و نمایش عمق فضایی به کمک تیرگی و روشنی رنگها انجام میشود.
معمولاً در پلان اول رنگها روشن تر و قویتر ظاهر میشوند، در حالی که در پلان دوم و سوم از رنگها خاموشتری استفاده میشود. در عین حال ارتباط میان فضای منفی و فضای مثبت یک اثر میتواند به کمک تیرگی و روشنی رنگها به وجود بیاید. در بسیاری از آثار چاپ دستی از شدت کنتراست تیرگی – روشنی استفاده میشود.
در آثار نقاشی چینی نیز از تنالیتههای مختلف یک رنگ و یا از ارزشهای مختلف تیره–روشن آب مرکب بهره بردهاند. تناسب میان تیرگی و روشنی در خوشنویسی چینی و خوشنویسی ایرانی هم یکی از جنبههای اصلی کار هنرمند خوشنویس است. در هنرمندان کاربردی نیز توجه به شدت ارزشهای تیرگی–روشنی رنگها از اهمیت ویژهای برخوردار است، به خصوص در طراحی و رنگآمیزی نقوش پارچه. در عکس سیاه و سفید نیز ارزشهای تیره-روشن بخشی جدایی ناپذیر از موفقیت یک عکس است. همچنان که در تصویربرداری برای سینما و تلویزیون توجه به به ارزشهای تیره و روشن بر اساس محاسبههای بسیار دقیق صورت میگیرد.
۳. کنتراست رنگ های سرد و گرم
معمولاً احساس سردی و گرمی رنگها مربوط به دریافت و تجربه ما از عناصر موجود در طبیعت است. برخی از رنگها مثل قرمز، زرد و رنگهای مربوط به آن ها را عموماً گرم احساس میکنیم و رنگهایی مثل سبز، آبی و ترکیبهای مربوط به آنها را معمولاً سرد و خنک احساس میکنیم.
در میان رنگها میتوان قرمز، نارنجی را به عنوان پرحرارتترین رنگ و سبزآبی را سردترین رنگ احساس کرد. اما برای سردی و گرمی رنگها هیچ حد و مرزی نمیتوان قایل شد، بلکه سرد یا گرم کردن آنها بستگی به رنگهای هم جوار و حس درونی مخاطب دارد.
در هر حال براساس دایره رنگ با یک خط قطری که از سبز زرد به قرمز بنفش امتداد مییابد میتوان یک حد تقریبی را میان رنگهای گرم در سمت راست دایره و رنگهای سرد در سمت چپ دایره تصور کرد.
۴. کنتراست رنگهای مکمل
وقتی دو رنگ مکمل در کنار هم قرار میگیرند تأثیرگذاری آنها به روی هم طوری است که یکدیگر را از نظر درخشش و قدرت فام به شدیدترین مرتبه ارتقا میدهند. دو رنگ مکمل در چرخه دوازده رنگی به صورت قطرهی روبروی هم قرار میگیرند مانند زرد و بنفش، قرمز و سبز، نارنجی و آبی.
وجود رنگهای مکمل در یک ترکیب بصری میتواند درایجاد رابطه هماهنگ میان رنگها نقش مهمی داشته باشد و ا حساسی از کمال رنگ و درک نو را به وجود بیاورد.
۵. کنتراست همزمان
کنتراست همزان ناشی از تأثیر عمومی رنگها به روی احساس بینایی است و با رابطه میان رنگهای مکمل ایجاد میشود. وقتی که با یک رنگ را میبینیم، چشم و ذهن ما به طور همزمان مکمل آن رنگ را پدیده میآورند. البته این رنگ به صورت ذهنی به وجود میآید و ملموس نیست بلکه فقط احساس میشود.
وقتی از خاکستریها در ترکیب رنگی استفاده میشود، کنتراست همزمان به نحو مؤثرتری احساس میشود. کنتراست همزمان نه تنها در میان یک خاکستری و یک رنگ خالص به وجود میآید. بلکه در میان دو رنگ که به طور کامل مکمل یکدیگر نیستند نیز اتفاق میافتد.
تصویر جانشین:
تصویر جانشین یا پدیده پس تصویر موضوعی است که گاهی ممکن است با مبحث کنتراست همزمان اشتباه شود. وقتی به چیزی نگاه میکنیم به طور معمول تصویر آن به روی شبکیه چشم ثبت میشود. یعنی رنگ و درخشش آن روی سلولهای بینایی اثر میگذارد و تصویرش در شبکیه نقش میبندد. در همین حال چنانچه بلافاصله جهت نگاه تغییر کند یا تصویر دیگری در مقابل چشم قرار گیرد، تأثیر تصویر قبلی با تصویر جدید در میآمیزد. این ویژگی را تصویر جانشین یا پس تصویر گویند.
در مورد رنگها پدیده تصویر جانشین به صورت رنگ مکمل دیده میشود. یعنی پس از دیدن یک رنگ برای مدت چند ثانیه در صورتی که به یک سطح سفید نگاه کنیم، مکمل آن رنگ را بر زمینه سفید احساس میکنیم.
۶. کنتراست کیفیت
در این جا منظور از کیفیت، حالت خلوص و اشباع رنگ است. وقتی که یک رنگ خالص در کنار رنگهای ناخالص که با سیاه، سفید و یا مکمل خود مخلوط شده اند قرار میگیرد ، کنتراست کیفیت رنگ ایجاد میشود.
۷. کنتراست کمیت ( وسعت سطح)
کنتراست کمیت مربوط به رابطه متقابل دو یا چند سطح رنگین از نظر وسعت است. در این کنتراست رابطهی بزرگی و کوچکی سطوح رنگین نقش اصلی را بازی میکند. زیرا نسبت بزرگی سطح رنگها با یکدیگر میتواند در ایجاد رابطه هماهنگ میان آنها مؤثر باشد. در ایجاد کنتراست کمیت دو عامل نقش اساسی دارند.
میزان درخشش و خلوص رنگ
میزان بزرگی سطح یا لکه رنگی